انفجار در بزرگترین کارخانه مواد شیمیایی در آلمان (۸ مرداد ۱۴۰۳) تیم تروریستی ۴ نفره جیش‌الظلم در سیستان‌وبلوچستان دستگیر شدند (۸ مرداد ۱۴۰۳) واکنش نمایندگی وزارت خارجه در شمال‌شرق به معرفی سرکنسول جدید افغانستان در مشهد پزشکیان: عزم ایران و کوبا برای توسعه بیش از پیش مناسبات خلل‌ناپذیر است شهادت ۱۰ هزار دانش آموز و ۴۰۰ معلم در غزه | ۳۹ هزار دانش‌آموز محروم از تحصیل جان کربی: سناریوی جنگ همه‌جانبه میان لبنان و اسرائیل اغراق‌آمیز است حماس به کارشکنی نتانیاهو در مسیر توافق آتش بس واکنش نشان داد درگیری میان صهیونیست‌ها در زندان سدیه تیمان + فیلم حمله پهپادی رژیم صهیونیستی به یک خودرو در جنوب لبنان پزشکیان بر اهمیت تقویت روابط ایران و آفریقای جنوبی تاکید کرد فرستاده ویژه پادشاه عمان برای شرکت در مراسم تحلیف وارد تهران شد پزشکیان در گفتگو با مکرون: رژیم صهیونیستی در صورت حمله به لبنان اشتباهی بزرگ مرتکب خواهد شد نتانیاهو برای حزب الله لبنان رجزخوانی کرد نخست وزیر سوریه برای شرکت در مراسم تحلیف وارد تهران شد حمله راکتی حزب‌الله به پایگاه «البغدادی» رژیم صهیونیستی آیت‌الله علم‌الهدی: رفع مشکلات زیرساخت‌های مشهد نیازمند نگاه ملی و حمایت دولت است | ضرورت تسهیل مسیر‌های حمل و نقل جاده‌ای برای سفر زائران سفر هیات عالی رتبه حماس به ایران برای حضور تحلیف پزشکیان محمد باقر قالیباف با رئیس مجلس مالزی دیدار و گفت و گو کرد شماری از کشورهای اروپایی از اتباع خود خواستند که لبنان را ترک کنند رئیس فراکسیون اهل سنت مجلس انتخاب شد فرمانده نیروی زمینی ارتش: میدان رزم در حیطه قدرت و استقامت نزاجاست
سرخط خبرها

روزگار مسعود شروع شد...

  • کد خبر: ۲۴۱۶۷۹
  • ۰۸ مرداد ۱۴۰۳ - ۱۵:۱۶
روزگار مسعود شروع شد...
روایت شهرآرا از مراسم تنفیذ نهمین رئیس جمهور ایران و آنچه در حسینیه امام خمینی (ره) گذشت.

دیروز صبح کاسب‌های صنف لوازم خانگی خیابان جمهوری که کرکره دادند بالا و اسپند دود کردند و الهی به امید تو گفتند، متوجه شدند حال و هوای اطراف خیابان فلسطین جنوبی حال و هوای همیشگی نیست، تعداد ماشین‌های پلیس و آمبولانس‌ها و یگان ویژه خبر از یک رویداد می‌داد و آن مراسم تنفیذ رئیس جمهور پزشکیان بود.

غروب روز شنبه که پیک زنگ خانه را زد و گفت یک پاکت دارید، توی آسانسور با زیر صدای موسیقی متن پیانوی بهار دلکش رسید و دل به جا نباشد به این فکر می‌کردم که حتما دوباره ناشری لطف داشته و تازه‌های نشرش را فرستاده یا یکی از مجلات مشترک شده شماره جدیدش را آورده است. ولی وقتی پایین رسیدم و پاکت را گرفتم و دیدم به مراسم تنفیذ دعوت شده ام لبخند زدم، لبخند زدم و از شما چه پنهان بشکنی هم زدم که‌ای وا... می‌روی می‌بینی می‌نویسی. 

خیلی توی انتخاب لباس وسواسی ندارم و در محرم دیگر کلا کمد لباسم را ورق نمی‌زنم، یک پیراهن مشکی ساده یک شلوار رسمی، یکی دو پاف عطر آمواج پرپس و خلاص. فلسطین جنوبی را پایین رفتم و پاسدار‌های بیت چندتایی شناختند و حال و احوال شدیم و بعدش هم طبق وظیفه شان بازرسی شدیم و وارد حسینیه، پذیرایی خیلی ساده بود، دور از جان جمع و اهالی حسینیه و شما مخاطب عزیز این ستون، خیلی ساده‌تر از یک مراسم ختم در یک مسجد معمولی در تهران، پذیرایی کیک یزدی بود با آب میوه پاکتی و آب معدنی. همین. 

مراسم با قرائت قرآن آغاز شد و بعدش آقای وزیر کشور گزارشی داد و از روند انتخابات و از خیلی‌ها تشکر کرد، از رئیسی شهید یاد کرد، از نظامی‌ها و انتظامی‌ها و امنیتی‌های عزیز تشکر کرد و بعد تعداد آرای آقای پزشکیان را خواند و گفت ایشان را مردم برای ریاست جمهوری انتخاب کرده اند، بعدش آقای محمدی گلپایگانی آمد و حکم تنفیذ را قرائت کرد و بعد دکتر مخبر به دست رهبری داد و ایشان هم حکم امضا شده را به رئیس جمهور پزشکیان دادند. بعدش نوبت آقای رئیس جمهور شد، میکروفون جلویش گذاشتند استندی هم برای گذاشتن کاغذ‌های نطقش. 

اوایل از روی کاغذ خواند و با مولانا شروع کرد و یک جایی هم از امام خمینی (ره) یاد کرد، آقا مسعود وسط حرف‌های روی کاغذش یکهو حس کرد خیلی به جانش نمی‌چسبد از رو خواندن و شروع کرد بداهه سخن گفتن، چند عبارت از نهج البلاغه خواند و از مردم حرف زد و انصافا هم دل نشین و ساده صحبت کرد، به رهبری و حضار و مردم قول داد تمام توانش را به کار گیرد تا گره گشایی کند، گفت از قبیله گرایی بیزار است و از فامیل بازی بدش می‌آید. 

رئیس جمهور مسعود گفت خدمتگزار مردم است و برای وفاق ملی آمده است و برای رسیدن به این وفاق دست یاری به سمت مردم و همه آحاد و رهبری هم دراز کرده و پذیرای کمک است. بعدش نوبت حرف‌های رهبری شد. ایشان مثل همیشه آرام، شمرده دسته بندی شده و منظم حرف زدند، از دموکراسی در ایران گفتند و مشروطه.

 

 از تلاشی که شد و خون‌هایی که ریخته شد و قلدربازی‌های رضا میرپنج خرابش کرد و بعدش هم پسرش محمدرضا خراب ترش. در بخش بعدی حرف هایشان از توصیه‌ها گفتند و انصافا هم پیشنهاد‌های اجرایی و عملیاتی خوبی بودند. در آخر هم از غزه حرف زدند و محکوم کردند باند قاتل خون خوار و جنایتکاری به نام اسرائیل را که کسانی را بمباران می‌کند که حتی یک گلوله در عمرشان شلیک نکرده اند. حرف هایشان تمام شد، حسینیه با تکبیر بدرقه کرد پدر ایران را. بعدش بازار مصاحبه‌ها و عکس‌ها و دیده بوسی‌ها داغ شد.

از حسینیه بیرون زدم، از هوا آتش می‌بارید. حس بلالی را داشتم روی یک استانبولی زغال. وارد اولین آب میوه فروشی شدم. یک شربت مخلوط آبلیمو و خاکشیر سفارش دادم، دومی سومی. بعد نشستم همانجا این یادداشت را توی گوشی نوشتم. گوشی ام داغ کرده. این مطلب را ارسال می‌کنم برای روزنامه و می‌گذارمش توی کیفم کنار آب معدنی یخ زده کمی حال بیاید. ما از امروز رئیس جمهور داریم، خوشا ما. خوشا ایران.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->